سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خاطراتی از عملیات بدر قسمت یازدهم

بسم الله الرحمن الرحیم

رزمندگان گردان حضرت حر استان زنجان در عملیات بدر

 

خاطراتی مستند و میدانی از عملیات عاشورایی بدر  

خط همایون روز دوم- پاتک دوم

قسمت یازدهم

کانال و اطراف آن یکسره و بی وقفه زیر گلوله باران و موشک باران دشمن است و تانکهای عراقی که تعدادشان چند برابر تک قبلی شده ، سرتاسر دشت مقابل را پوشانیده و آماده یورش به سمت کانال می شوند ، داخل کانال و بالای سرمان را دودی غلیظ از خاک و خاکستر فرا گرفته و گلوله های خمپاره شصت بدون کوچکترین صدائی چند تا چندتا و پشت سرهم به اطراف و داخل کانال اصابت کرده و ترکش های ریز و درشت زوزه کشان از بالای سرمان رد می شوند .

طولی نمی کشد که سر و کله هواپیمای های عراقی هم بالای سرمان پیدا شده و از چندین جهت مختلف شروع به بمباران خط می کنند ، انواع مختلفی از هواپیماهای شکاری و بمب افکن هر چند دقیقه یکبار برفراز آسمان ظاهر گشته و بصورت گسترده و بی هدف راکت ها و بمب های خود را روی خط و اطراف آن خالی می کردند ، با شنیده شدن صدای قارقار از تشریف فرمایی هواپیماهای پی سی هفت هم آگاه شده و طولی هم نمی کشد که بارانی از راکت روی کانال باریدن می گیرد ، اوضاع داخلی کانال هیچ خوب نیست و از شدت انفجارات همه رزمندگان به داخل سنگرها خزیده و از ترس ترکش هایی که مثل نقل و نبات به روی کانال می ریزد ، احدی جرأت سربلند کردن ندارد ، صدای فریاد های دلخراش و دردآلود چند تن ازهمقطاران که سنگرشأن هدف راکت قرار گرفته و زخمی در وسط کانال افتاده اند از دور به گوش می رسد ، اوضاع  دارد وخیم و وخیم تر می شود و حجم آتشباران هم دقیقه به دقیقه بیشتر و بیشتر می شود .

حدود نیم ساعتی متر به متر منطقه را با انواع تسلیحات سبک و سنگین و انواع مختلف هواپیما شخم زدند و سپس یکدفعه آتشباران را قطع کرده و تانکها به حرکت در آمده و قشون عظیم دشمن به سمت کانال شروع به پیشروی کرد .با خاموش شدن آتش باران دشمن ، امدادگران به داد رزمندگان مجروح رسیده و سریع پیکر مجروحان و شهدا‌ را به سمت جاده خاکی انتقال دادند ، تانکها که اینبار تعداد شأن به شمارش نمی آمد ، در چندین ستون افقی و غرش کنان به خط نزدیک و نزدیک تر شدند و چندصد متر به کانال مانده ، چند فروند هلیکوپتر هم بالای سرشان ظاهر شد و شروع به زدن سنگرهای بالای خاکریز کردند

هلیکوپترها که خیالشان از بابت نبود پدافند هوایی راحت بود ، درجا بالای سر تانکها جلو می آمدند و در کانال و در هر سنگری کوچکترین فعالیتی را می دیدند ، بلافاصله با رگبار گلوله مسلسل خود سوراخ سوراخش می کردند و سپس با پرتاب چند راکت و موشک سنگر را کاملاً منهدم می کردند . وضعیت بقدری خطیر و بحرانی بود که همه در کف سنگرها میخکوب شده بودیم ، احدی از بچه‌ها داخل محوطه کانال و بالای خاکریز دیده نمی شد ، همه در داخل سنگرها پناه گرفته و کسی جرات سر بلند کردن نداشت .

پاسدار شهید احد اسکندری پیک دلاور گردان حضرت حر استان زنجان در عملیات بدر

از فاصله قشون دشمن با کانال بی خبر بودم ، اما صدای خش خش زنجیر تانکها لحظه به لحظه نزدیک و نزدیکتر می شد ، ناگهان فریاد الله اکبر در کانال طنین انداز شد و صدای شلیک موشک آر پی جی خبر از آغاز نبرد داد ، دیگر جای ترسیدن و پنهان شدن در سنگر نبود و باید برخاسته و وارد کارزار می شدم ،  قبضه آر پی جی را برداشته و شتابان داخل سنگرم در روی خاکریز پریده و ضمن پناه گرفتن خیلی سریع از مابین گونی ها نگاهی به میدان نبرد انداختم ، چندتا تانک از قشون جدا و با سرعت تمام داشتن به طرف کانال می آمدند ،  انگاری زنجیر پاره کرده بودند و هیچ ترس و واهمه ای هم از موشک و شکار شدن نداشتند .

تانک‌های پیشرو به پنجاه یا شصت متری خط رسیده بودند که فریادهای رعد آسای الله اکبر و سبحان الله رزمندگان با صدای تیراندازی و شلیک موشک آمیخته شد و سیلی از گلوله و موشک بطرف تانکهای مهاجم روانه شد ، در لحظات اولیه یکی از تانک ها مورد اصابت موشک قرار گرفته و آتش گرفت ، اما در کمال ناباوری و شگفتی بدون کوچکترین خسارت و توفیقی به راه خود ادامه داد . تازه فهمیدیم این تانک‌ها که اینگونه بی باکانه و نترس سمت کانال یورش آورده اند ، از نوع تانک‌های پیشرفته تی 72 روسی می باشند که موشک آر پی جی هفت به زره فولادین آنان تاثیر گذار نمی باشد ، تنها سـلاح ضد زره موجود در خط آر پی جی هفت بود و‌ هر چه هم زدیم به تانکها هیچ کارگر نیفتاد تا اینکه بالاخره به چند متری خط رسیدند و یکی شأن مستقیم به خط زد و غرش کنان از دیواره خاکریز بالا آمد و نیمی از هیکل گنده شو داخل کانال انداخت و با رگبار مسلسل اتوماتیک خود شروع به زدن سنگرها کرد .

خط شکسته و کانال در آستانه سقوط بود با کوچکترین درنگی بقیه تانکها هم وارد کانال می شدند ، همه رزمندگان بخوبی می دانستند که دست یابی دشمن به کانال ، یعنی شکست کل عملیات ، یعنی اسارت ، یعنی برباد رفتن زحمات شبانه و روزی شهدا و رزمندگان حاضر در منطقه ، برای همین هم شجاعانه از هر طرف ، سمت تانک متجاوز که حالا نصف بیشترش داخل کانال بود ، با گلوله و موشک و نارنجک حمله ور شدند .

فاصله چندانی با تانک خط شکن نداشتم و مسلسل تانک هم مشغول زدن سنگرهای طرف چپ کانال بود ، بهترین فرصت برای شکار تانک بود ، برخاسته و تمام قد داخل سنگر ایستاده و آماده شلیک شدم ، برای انهدام و از کار انداختن تانک ، فقط و فقط باید ناحیه انتهایی برجک ، درست ناحیه اتصال به بدنه را می زدم تا موشک آر پی جی اثر می کرد و این کار ملتزم هدف گیری دقیق بود ، در حال نشانه گیری بودم که یکدفعه رگباری از گلوله به اطراف سنگر اصابت کرد، یکی از هلی‌کوپترها متوجه ام شده و مسلسلش را سمت سنگرم گرفته و تند تند رگبار می زد ، دیگر فرصتی برای دقت نبود و واسه همین هم بی مطلعی ماشه را کشیدم ، موشک به زره سمت راست تانک اصابت کرده و منفجر شد ، اما هیچ تاثیری برعملکرد آن نگذاشت و مسلسل اتوماتیک تانک هم سریعاً به طرف راست کانال چرخیده و شروع به زدن سنگرم کرد .

از آسمان رگبار گلوله های هلیکوپتر به روی سنگرم می بارید و از زمین هم گلوله های تانک یکی پس از دیگری به دیواره بیرونی سنگر اصابت می کردند ، فاصله آنچنانی با تانک نداشتم و گلوله های مسلسل سنگین با شدت و قدرت بیشتری به سنگر می خورند و باعث تکه و پاره شدن گونی ها پرازخاک می شدند ، چمپاته زده کف سنگر افتاده بودم و جرات تکون خوردن نداشتم و فقط به خدا التماس می کردم که سریعاً از این وضعیت خطرناک نجاتم دهد .

لحظات بسیار بد و وحشتناکی بود ، از آسمان گلوله های سبز و قرمز رسام مثل بارون روی سنگر می بارید و از سمت مقابل هم گلوله های مسلسل سنگین تانک یکی پس از دیگری به دیواره بیرونی سنگر می خورند و گونی های پر از خاک را چنان می لرزاند که یک به یک داخل سنگر سقوط می کردند ، خلاصه تیرباران بحدی شدید بود که اصلاً باورم نمی شد که بتوانم سالم و سلامت از سنگر خارج بشم ، دیگه داشتم غزل خداحافظی را می خواندم که به ناگهان صدای انفجار مهیبی امد و پشت سرش رگبار مسلسل تانک و هلیکوپتر متوقف شد و بعد هم صدای تکیبر و صلوات رزمندگان در فضای کانال پیچید .

سریع برخاسته و دیدم که تانک مهاجم در حال سوختن است ، برجک تانک به گوشه ای پرت شده و خدمه بیچاره اش هم خیلی دلخراش در حال سوختن هستند ، شیرمرد زنجانی ، پیک مخلص و دلاور گردان ، برادر پاسدار (شهید) احـد اسکندری با تغییر جهت مسلسل تانک ، فرصت را غنیمت شمرده و در عملی جسورانه از سنگر خارج و در زیر باران تیر و ترکش و موشک ، از سمت پایین کانال خودشو به  تانک رسانیده و از فاصله بسیار نزدیک برجک شو هدف قرار داده و باعث پریدن برجک و انهدام تانک شده بود ، خدا را بابت نجاتم شکر کرده و با خوشحالی فراوان قاطی همهمه و شادی همقطاران شده و صدای خنده و تکبیر و صلوات فضای کانال را در برگرفت.

پاسدار شهید احد اسکندری پیک دلاور گردان حضرت حر استان زنجان در عملیات بدر

با انهدام تانک مهاجم ، بقیه تانکهای تی 72 که در چندمتری کانال مشغول مانور بودند ، چنان وحشت زده و هراسان شدن که فوراً فرار را بر قرار ترجیح داده و شتابان دور زده و پا به فرار گذاشتند ، قشون اصلی دشمن که در سه ردیف موازی و درحدفاصل پانصد متری کانال ایستاده بود ، با دیدن انهدام تانک و  عقب گرد و فرار بقیه تانکهای تی 72 از مقابل خط ، احساس خطر کرده و همگی شروع به فرار کردند ، تانکها و نفربرها بی درنگ دور زده و با سرعت تمام پا به فرار گذاشته و نیروهای پیاده و کماندوهای گارد ریاست جمهوری که پشت آنها پناه گرفته بودند ، بدون هیچ جان پناهی در وسط میدان جا مانده و با اوضاع خنده دار و فریادهای عجیب و غریبی شروع به فرار کردند .

بار دیگر نصرت و امدادهای غیبی خداوند متعال شامل حال رزمندگان اسلام گردیده و نوای فتح و پیروزی ، غلغله شورانگیزی را در داخل کانال برپا نمود ‌. همه در حال بگو و بخند بودند و صدای خنده و شادی و تکبیر و صلوات رزمندگان از هر گوشه ای از خط به گوش می رسید . اما این جشن و شادی دوام زیادی نیاورد و با حمله هواپیمای عراقی دوباره همه جا  را دود و انفجار و ترکش فرا گرفت و دوباره به داخل سنگرها پریده و همگی پناه گرفتیم ، حملات هوایی بصورت پیوسته ادامه یافت تا اینکه دوباره قشون عظیم تانکها و نیروهای عراقی آرایش هجومی گرفته و شروع به حرکت به سمت کانال نمودند .

ادامه دارد...

خاطره از بسیجی جانباز عباس لشگری

با ذکرصلواتی یاد و نام تمامی شهیدان دل باخته حق و حقیقت را گرامی داشته و برای فرج آقا صاحب عصر و زمان (عج) دعا کنیم .

 التماس دعا 

 




ادامه مطلب

[ سه شنبه 99/6/4 ] [ 7:32 عصر ] [ عباس لشگری ]