سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سرداری که شهید مهدی زین الدین برایش گریه کرد!

بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم

( وَلَئِنْ قُتِلْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرَحْمَةٌ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ )

و اگر در راه خدا شهید شوید یا بمیرید ، یقیناً آمرزش و رحمتی است از سوی خدا و بهتر است از آنچه ( از مال و منال دنیاجمع می کنند. )

(سوره آل عمران ـ آیه 157)

 گـوهـر پـاک بـبـایـد کـه شـود قـابـل فـیـض

ورنـه هـرسـنگ و گـلـی لـولـو و مـرجـان نشود

سرداری که شهید مهدی زید الدین برایش گریه کرد 

سرداری از خیل سرداران دلیر و پاکباز استان زنجان

سردار شهید مهدی پیرمحمدی

فرمانده غیور گردان همیشه خط شکن حضرت ولی عصر(عج)

سرداری که شهید مهدی زین ‌الدین برایش گریه کرد !

درعملیات خیبر(جزایرمجنون عراق ـ اسفندماه 1363) گردان خط شکن حضرت ولی عصر(عج) استان زنجان که آنروزها در لشگر17 حضرت علی ابن ابیطالب(ع) معروف به گردان ضدزره بود ، ماموریت های بسیار سخت و دشواری را در خطرناکترین مناطق درگیری برعهده گرفته و ضمن شکستن خطوط اول دشمن ، چندشبانه و روز برای تثبیت منطقه عملیاتی جانانه با نیروهای تعلیم دیده و مجهز گارد ریاست جمهوری عراق جنگیده و با چنگ و دندان و از جان گذشتگی مثال زدنی از خطوط دفاعی خود حراست و پاسداری می نماید و در طول این مدت چندبار بطور کامل منهدم شده و اکثریت فرماندگان و رزمندگان اش شهید و مفقود و اسیر میشوند، اما با این وجود بدلیل شرایط خطرناک و بحرانی منطقه و شجاعت و ایثار مثال زدنی بچه های گمنام زنجانی دوباره ازسوی فرماندگان لشگر با نیروهای تازه نفس سازماندهی شده و بدون کوچکترین وقفه و استراحتی باردیگر برای نبرد به خطوط مقدم جزایرمجنون اعزام میشود .

 

 در یکی از این رفت و برگشت های گردان حضرت ولی عصر(عج) ، 300 نفر از نیروهای تازه نفس زنجانی که با طرح لبیک به منطقه اعزام و در قالب گردان سلمان سازماندهی شده اند ، برای جایگزینی رزمندگان گردان تحویل سردار پیرمحمدی میشوند و مهدی هم بدلیل شرایط بحرانی منطقه و نیاز شدید به رزمندگان تازه نفس در خط اول نبرد، بدون معرفی و دیدار با نیروهای جدید ، بلافاصله برای شناسائی محل ماموریت گردان راهی منطقه عملیاتی میشود .

سرداری که شهید مهدی زید الدین برایش گریه کرد

گردانهای طرح لیبک را تعدادی ازپاسداران میدان ندیده و پشت میزنشین سپاه زنجان فرماندهی میکردند که تجربه آنچنانی در انجام ماموریت های جنگی و هدایت نیروها در عملیات نداشتند و به همین دلیل هم شهید مهدی زین الدین فرمانده غیور لشگر 17 حضرت علی ابن ابیطالب(ع) مجبور به جایگزین کردن فرمانده های میدانی بجای ایشان شده و این خبر که قرار است سردار مهدی پیرمحمدی بعنوان فرمانده گردان سلمان معرفی شود ، مابین رزمندگان زنجانی پخش میشود و تعدای از همون پاسداران نان به نرخ روزخور و گندم نمای ، جوفروش به دست و پا افتاده و برای ارضای نفس دنیاپرست و مقام دوست خود مشغول بدگوئی از سردار پیرمحمدی جلوی فرماندگان ستادی لشگر میشوند و با پرروئی تمام لیاقت و اخلاص و وفاداری مهدی را زیر سوال برده و بی شرمانه خواستار عدم معرفی ایشان بعنوان فرمانده گردان میشوند .

خلاصه زمان معرفی فرمانده جدید گردان فرا میرسد و همه نیروها به خط شده و مراسم آغاز میشود ، شهید زین الدین که از مدتها قبل با ایثار و فداکاریهای خلصانه و مخلصانه سردار مهدی پیرمحمدی آشنا بود و  یجوریهای هم از امیال نفسانی بدگویان اش خبر داشت ، خودش شخصا در مراسم معارفه حضور یافته و مشغول سخن میشود، هنوز مقدمه حرفهاش تموم نشده که پیکی از راه رسیده و پشت تیریبون زیرگوشی چیزهائی بهش میگه ! شهید زین الدین رنگش عوض میشه و همینکه سرشو بلند میکنه ، قطرات اشگ از چشاش سرازیر شده و بغض شدید جلوی صحبت کردنشو میگره ! لحظاتی درسکوت کامل سردار زین الدین اشگ می ریزه و رزمندگان هم بدون آگاهی از خبر و بدون اینکه بدانند چه اتفاقی افتاده با مشاهده گریستن مظلومانه سردار ، شروع به گریه میکنند .

خلاصه بعد از دقایقی سردار زین الدین به خود آمده و خیلی با افسوس و ناراحتی خبر شهادت فرمانده جدید گردان سردار مهدی پیر محمدی را به بچه های زنجانی میدهد و بدگویان زشت کردار چنان از عمل نادرست و سخنان نیش دار خود پشیمان میشوند که نگو !

واینچنین سردار فداکار و زحمتکش جبهه ها شهید مهدی پیرمحمدی بعد از سالها انتظار و خدمت مخلصانه و خلصانه در راه حفظ ارزشهای انقلاب و پیشبرد آرمانهای مقدس پیر جماران ، عاقبت به آرزوی دیرین خود رسیده و در اسفندماه 1362 درمنطقه عملیاتی جزیره مجنون شمالی به درجه والای شهادت میرسد و با پیکری خونین و روحی آرام تا محضر دوست پرواز میکند.

 (یادش گرامی و نامش جاوید)

سرداری که شهید مهدی زید الدین برایش گریه کرد

رفت دلم همچو گوی ، در خم چوگان دوست

وه که ز من برگرفت ، رفت به قربان دوست

بر سر سودای دوست گر برود سر زدست

پای نخواهم کشید از سر میدان دوست

  ( شاطر عباس )

فرازی کوتاه از وصیتنامه سردار شهید مهدی پیرمحمدی فرمانده گردان حضرت ولی عصر (عج) لشچر 17 علی ابن ابیطالب (ع)در عملیات پیروزمند خیبر :

و حال با توجه به فرصت بسیار اندکی که داریم ، توصیه ای نیز به مسئولین امر می کنیم و آن اینکه ای برادران عزیزی که رسالت سنگین پاسداری از آرمانهای پاک شهیدان بر دوشتان سنگینی می کند مبادا که ارزشهای پست دنیا چشمهای شما را از بصیرت باز داشته و دلهای شما را از حب الله محروم گرداند و خدای ناکرده پا روی خون شهیدان گلگون کفن گذاشته و از خط راستین امامت و ولایت خارج گردید .و در آخر از خداوند متعال برای بازماندگان خویش اجر جزیل و صبر جمیل خواستاریم.

( یاد و نامش زنده و جاوید باد )

سرداری که شهید مهدی زید الدین برایش گریه کرد

در کوی عشق باشد، جان را خطر اگر چه

جایی که عشق باشد، جان را خطر نباشد

چشمت به غمزه هر دم، خون هزار عاشق

ریزد چنانکه قطعاً کس را خبر نباشد

( سلمان ساوجی )

سرداری که شهید مهدی زید الدین برایش گریه کرد

با ذکرصلواتی یاد و نام تمامی شهیدان دل باخته حق و حقیقت را گرامی داشته

و برای فرج آقا صاحب عصر و زمان (عج) دعا کنیم .

(با التماس دعا )




ادامه مطلب

[ چهارشنبه 94/3/20 ] [ 1:51 صبح ] [ عباس لشگری ]