خاطره ای شنیدنی از سردار شهید محمدناصر اشتری ( عملیات رمضان )
بسم الله الرحمن الرحیم
( إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا
فِی التَّوْرَاةِ وَالإنْجِیلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُمْ بِهِ وَذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ )
{ آیه 111سوره مبارکه توبه }
خاطره ای شنیدنی سردار شهید محمدناصر اشتری از عملیات رمضان :
درمرحلة دوم عملیات رمضان موقعیتی پیش آمد که میبایست تغییر موضع میدادیم و ازطرفی سنگری هم وجود نداشت و تانکهای دشمن نیز ما را کاملاً در دید خود داشتند. حیران مانده بودیم که چگونه تغییر موضع بدهیم.
درمرحلة دوم عملیات رمضان موقعیتی پیش آمد که میبایست تغییر موضع میدادیم و ازطرفی سنگری هم وجود نداشت و تانکهای دشمن نیز ما را کاملاً در دید خود داشتند. حیران مانده بودیم که چگونه تغییر موضع بدهیم. در این اثنا بود که یکی از عزیزان رزمنده گفت: من حاضرم به تنهایی در مقابل تانکهای دشمن مانور داده و آنها را مشغول کنم و شما از منطقه خارج شوید. ما ابتدا با این نظر مخالفت میکردیم، اما ناگهان دیدیم که این برادر دلیر با حالت زیگزاگ به طرف دشمن در حرکت است و درحال تیراندازی به سوی تانکهاست. چون این کار وی در روبروی تانکهای دشمن بود، لذا تانکها به روی او آتش گشودند و بعد از مدتی شاهد تکه تکه شدن بدن آن شهید عزیز بودیم و ایشان جان خود را نثار کرد تا دیگر همرزمانش نجات پیدا کنند.
من هر وقت پا به جبهه میگذارم، این خاطرة فراموشنشدنی در ذهن من تجسم پیدا میکند.
( یاد ونامش گرامی )
قسمتی کوتاه از زندگانی سردار شهید محمدناصر اشتری :
سردار شهید محمدناصر اشتری در تاریخ 1341 در شهرستان زنجان در خانواده مذهبی دیده به جهان گشود.
پدر و مادرش نام او را محمد ناصر نهادند تا در آینده ناصری برای دین محمد (ص) باشد. آنچنانکه در آینده ای نزدیک ناصر خوبی برای اسلام ناب محمدی شد و یکی از یاوران دلیر و شجاع اسلام گردید.
در دوران انقلاب در راهپیمایی ها شرکت می کرد و در پخش اعلامیه ها و نوارهای فرمایشات امام روح ا... فعال بود.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تا آذر ماه 1358 در حزب جمهوری اسلامی فعالیت می کرد .
از آذر ماه 1358 با تشکیل بسیج مستضعفین بعنوان بسیجی فعال در قسمتهای مختلف بسیج زنجان با عناوین محقق، مربی آموزش نظامی، گشت امنیتی، مسئول آموزش ستادهای اردوئی و ... مشغول خدمت بود و در این دوره، آموزش تکاوری را در شهرهای منجیل و شیراز طی کرد تا در آینده با مهارت و آگاهی کامل وارد میدان کارزار با دشمن بشود.
از آذر ماه 59 تا دی ماه 1360 به عنوان بسیجی در جبهه ها حضور پیدا کرد و در این دوره در منطقه دار خوئین از ناحیه پای چپ و کتف مجروح گشت و از دی ماه 1360 بعنوان پاسدار و با مسئولیتهای مختلف در جبهه حضور چشمگیر داشت ، تا اینکه اسفندماه 1363 در منطقه عملیاتی بدر (شرق دجله) در کسوت فرمانده تیپ دوم لشگر 31 عاشورا گمشده دیرین خود را یافته و با پیکری خونین تا عرش الهی پرواز نمود.
( یادش گرامی و راهش جاوید )
فریب زلف تو با عاشقان چه شعبده ساخت؟
که هر که جان و دلی داشت در میان انداخت
( عراقی )
با ذکرصلواتی یاد و نام تمامی شهیدان دل باخته حق و حقیقت را گرامی داشته
و برای فرج آقا صاحب عصر و زمان (عج) دعا کنیم .
(با التماس دعا )
ادامه مطلب