روزهای عاشقی
فَالله خَیرُ حافِظاً وَ هُوَ اُرحَمُ الرّاحِمینَ
مذهب عشق
نشانِ عاشقی ،ترک من وجان گفتن است ، یعنی آنکه در راه عشق ، نه بسته امور مادی ونه شیفتة امورمعنوی باید بود ، از جان گذشتن ، خود به مطلوب رسیدن است ، عاشق مطیع امراست تا معشوق چه فرماید ، اگر کفر و اگر ایمان ، آن کند که مطلوب معشوق است ، عاشق آتش در همه چیزمی زند ، ولی عشق را درد و سوز همراه باید که عشق بی درد به کار نیاید ، عشق مغز وجود است و به درد کامل می گردد .
وسبب ترجیج آدمی بر ملائکه و قدسیان همین است که آدمی عشقی توأم با درد دارد و قدسیان را عشق است و درد نیست .
عشق دریای آتش است ودریای عشق موج خونفشان دارد و ازاینرو عاشقان را سربریدن خونبهاست .
امّا این مرگ ، عین زندگانی است ، جان در باختن در راه جانان و گم شدن در بحرِ بی نهایت عشق و سوختن در دریای پُرتپش عشق ، از خود مردن و به حق زنده شدن است و فانی خودی و باقی حق گشتن ، فرجام این فنا ، بقاست وعاشق در فنایِ عشق ، ذوقِ بقا می چشد .
ادامه مطلب