سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خاطره حماسه و شهادت سردار حسن باقری

بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ

و بدان که بهترین مومنان آن بود که جان و خویشاوند و مال خود را درراه خدا پیشاپیش دهد ،

چه هر نیکی پیشاپیش فرستی برای تو اندوخته شود و آنچه واگذاری خیر آن را دیگری برد .

( فرازی از نامه 69 از نهج البلاغه حضرت علی (ع)- ص353 ) 

در عاشقی گزیر نباشد ز ساز و سوز

استاده ام چو شمع مترسان ز آتشم

خاطره حماسی سردار شهید حسن باقری در عملیات خیبر

خاطره شهادت و جانفشانی سردار شهید حسن باقری فرمانده شجاع و غیرتمند گردان ضد زره حضرت ولیعصر (عج) لشگر 17 حضرت علی ابن ابیطالب (ع)در عملیات عاشورائی خیبر ـ  اسفند ماه 1362 ـ جزایر مجنون { منطقه طلاعیه }:  

درسوم اسفندماه 1362 مرحله اول عملیات غرورآور خیبر ( جزایر مجنون ) با هجوم جسورانه سپاهیان اسلام آغاز شده و گردان های خط شکن با امدادهای غیبی خدای قادر و توانا ، در همان ساعات اولیه عملیات ، تمامی مناطق خشکی و پایگاه های نظامی ارتش عراق در جزایر مجنون را به تصرف خود در آورده و تمامی نیروهای حاضر در منطقه را کشته و یا به اسارت  خود در آوردند ، با پیروزی زود هنگام عملیات و فتحی بزرگ و باورنکردنی که خدای متعال به جبهه حق ارزانی فرموده بود ، شور و شوقی عظیم در میان رزمندگان دلاور اسلام پدیدار گشته و نیروهای رزمنده جان تازه ای گرفته و با سرعت مشغول تثبیت و تحکیم خطوط دفاعی خودمی شوند ، همه دلاورمردان رزمنده بخوبی می دانستند که روزها و ساعت های بسیار سخت و طاقت فرسا ئی  را در پیش رو دارند و به همین دلیل همه یکپارچه مشغول ترمیم خاکریز ها و ساخت جان پناه برای خود بودند ، هر کسی با هر چیزی که دم دستش می رسید زمین سفت جزیره را می کند و به هر طریقی بود عاقبت حفره ای برای خود حفر می کرد ، چند تا گونی پراز خاک را  نیز به دور حفره چیده و سنگری کوچک برای خود مهیا می کرد ، در نهایت هم  هرقدر که می توانست موشگ آرپی جی و نارنجک و مهمات بغل دستش جمع می نمود .

دشمن شکست خورده و فرماندهان بزدل و درماندة عراقی که جزایر مجنون را از دست رفته می دیدند برای باز پس گیری دوباره منطقه مجبور شده بودند از همه توان و تمامی قدرت ماشین جنگی عراق استفاده کنند و به همین منظور قوی ترین و مجهزترین یگان های رزمی و زرهی و هوائی خود را وارد مناطق عملیاتی کرده بودند ، عراقها  در  ابتدای کار  ناجوانمردانه شروع کردن به گلوله باران و موشگ باران  جاده ها و نواحی خشک جزیره های جنوبی و شمالی مجنون و این مناطق از جزایر را  زیر آتش شدید و مستمر توپخانه و آتشبارهای سنگین خود گرفتند ، هواپیماهای بمب افکن و شکاری دشمن  بطور دست جمعی برفراز آسمان ظاهر می شدند و در هر یورش هوائی دست کم 30 یا 40 فروند هواپیما به سمت خطوط دفاعی بچه ها شیرجه می زنند و بارانی از موشگ ها و راکت ها و بمب های معمولی و خوشه ای خود را برروی سر آنها فرو می ریختند ، بالگردهای پیشرفته عراقی نیز در بالای سر بچه ها ی درگیر در خطوط اول نبرد به پرواز درآمده و با دقت نفر به نفر رزمندگان را با موشگ و گلوله های تیربار خود هدف قرار می دادند ، تعداد بیشماری از تانک های دشمن وارد منطقه درگیری شده و تک های سنگینی را علیه محورهای عملیاتی آغاز نموده اند ، تانک ها بطور یکسره در حال شلیگ گلوله هستند و با گلوله های مستقیم توپ خود سنگرهای بچه ها را  یکی پس از دیگری هدف قرار داده و منهدم  می کنند ، مزدوران بعثی وحشیانه وجب به وجب خاک جزایر مجنون و خطوط دفاعی لشگریان اسلام را با هزاران و هزار گلوله توپ و خمپاره و کاتیوشا  مورد حمله قرار داده بودند و در اندک زمانی کوتاه آنچنان آتشی بر روی این مناطق ریختن که همه جا  را دود و خاکستر و آتش فرا گرفته و روز روشن را به مثال شب ،  تیره و تاریک کرده بودند . 

 آتش تهیه پر حجم و مستمری که از سوی آتشبارهای سنگین و نیمه سنگین دشمن بعثی به روی جاده ها ی کم عرض  جزایر مجنون و محورهای عملیاتی نیروهای اسلام ریخته می شد واقعأ دیوانه وار و غیرقابل باور بود و این آتشباری شاید در طول تاریخ جنگ های دنیا واقعأ بی سابقه باشد ، آری به حقیقت هیچ زبانی و هیچ قلمی را قدرت و توانائی آن نیست  که گوشه ای کوچک از آن روزهای آتش و خون  و آن ساعات دلهره آور و وحشتناک که بر رزمندگان اسلام می گذشت  را توصیف و تشریح  نماید ،  قدم به قدم خاک جزایر مجنون با اصابت صدها گلوله توپ و خمپاره و کاتیوشا و........ شخم زده می شد و کانال ها و خاکریز های دفاعی رزمندگان در خطوط اول درگیری آنچنان گلوله باری می شد که هیچ کس جرات تکان خوردن و توان جابجائی را نداشت و همه برادران رزمنده در داخل سنگرهای کوچکی که با دست حفر کرده بودند پنهان شده و  فقط سعی می نمودند پیکر خود را از گزند و آسیب ترکشها و گلوله های که پشت سر هم با زمین برخوردمی کردند و  با صدای های مهیبی منفجر می شدند ، به دور نگاه دارند.

آتشباری پرحجم و مستمر دشمن ، توان حرکت و  قدرت جابجائی یگانها  رزمی و پشتیبانی  یگان های عمل کننده را بطور کامل از آنان گرفته و همه لشگرهای حاضر در منطقه را زمین گیر نموده بود ،  منطقه به جهمنی سوزان و آتشین مبدل شده و کوچکترین حرکتی واقعأ غیر ممکن گردیده ،  اکثر گردان های درگیر در خطوط اول نبرد با کمبود شدید مهمات و آب و غذا مواجهه شده اند و به دلیل عدم حرکت وسایل نقلیه ، در اکثریت محورها ، پیکرهای پاک شهیدان و برادران عزیزمجروح  همچنان در خطوط اول درگیری  باقی مانده و تخلیه آنها به هیچ عنوان امکان پذیر نبود و همین امر باعث شهادت بسیاری از این غیورمردان گردیده بود .

رقص و جولان برسرمیدان کنند        رقص اندر خون خود مردان کنند

خاطره حماسی سردار شهید حسن باقری در عملیات خیبر

گردان حضرت ولیعصر (عج) شهرستان زنجان ، در حلقه محاصره نیروهای دشمن ( اسفند ماه 1362 ـ عملیات خیبر ـ جزایر مجنون{ منطقه عملیاتی طلاعیه })

بچه های غیرتمند و از جان گذشته گردان همیشه خط شکن حضرت ولیعصر (عج) شهرستان زنجان ، در محور پل طلاعیه با دشمن  ذبون درگیر هستند و نبردی شدید و بسیارنزدیک با نیروهای عراقی دارند ، تک های  ( پاتک ) دشمن واقعأ سنگین و همه جانبه است و هرازگاهی بچه ها جسورانه با نبرد تن به تن از پیشروی تانک ها و نیروهای دشمن جلوگیری می کنند ، از آسمان جزیره  یکسره و بدون وقفه آتش می بارد و زمین زیر پای رزمندگان عاشق پیشه اسلام می لرزد ، صدای انفجارهای متوالی لحظه ای قطع نمی شود و ترکش ها ی کوچک و بزرگ به مانند نقل و نبات به روی سنگرها فرو می ریزند ، دود و خاکستر ، آتش ، بوی باروت فضا را پر کرده و آسمان بالای سر بچه ها کاملأ تیره و تاریک شده  است .

خاطره حماسی سردار شهید حسن باقری در عملیات خیبر

سردار شهید حسن باقری فرمانده غیور و پاکباز گردان همیشه خط شکن حضرت ولیعصر(عج) ، به همراه (160 ) نفر از دلاورمردان از جان گذشته گردان خود ، بعد از چندین روز جنگ نابرابر و مظلومانه با خیل نیروهای دشمن و مقاومت و استقامت طاقت فرسا و جانانه در مقابل تک های سنگین مزدوران بعثی  ، اینک در روز چهارم عملیات مقدس خیبر ، در محاصره شدید نیروهای عراقی قرار گرفته و مردانه با غیرتی مثال زدنی نبردی سنگین و نابرابر را با قشون تا بن دندان مسلح دشمن آغاز نموده اند ، حلقة محاصره نیروهای دشمن دقیقه به دقیقه تنگ و تنگ تر می شود و نیروهای پیاده و کماندو های گارد ریاست جمهوری عراق در پناه تانک های پیشرفته خود لحظه به لحظه به خطوط دفاعی بچه های گردان نزدیک و نزدیکتر می شوند .

حجم آتش تهیه دشمن چندین برابر شده و عراقها آنچنان خط گردان را می کوبند که همه رزمندگان به ناچار مجبور به پناه گرفتن شده اند ، آتشباری  بعثی ها آنقدر شدید و بی امان است که حتی به بچه ها اجازه بلند کردن سر و نگاه کردن به جلو را نیز نمی دهد. همه بچه های گردان در داخل کانال کوچکی که خود با دست بر روی جاده خاکی جزیره حفر کرده اند پناه گرفته و امکان کوچکترین حرکتی را ندارند ، گلوله های مستقیم تانک ها بطور یکسره به اطراف سنگرها اصابت کرده و با صدای مهیبی منفجر می شوند ، گلوله های توپ و خمپاره و کاتیوشا  به مانند سیل بر سر بچه ها ریخته میشود و ترکش های داغ و سوزان همه جا را فرا گرفته اند ،  دهها فروند هواپیمای عراقی بصورت متوالی خط گردان را  زیر بمب باران دارند و با موشگ ها و راکت ها ی خود سنگرها را هدف قرار می دهند ، بمب های خوشه ای یکی پس دیگری در بالای سر بچه ها باز شده و صدها بمب کوچک و خطرناک مثل باران برروی سنگرها فرو می ریزد ، بالگردهای عراقی هم وارد صحنه درگیری شده و با موشگ سنگرها را هدف قرار می دهند و یکی پس دیگری آنها را  مهندم می کنند ، رگبار بی امان تیر بار  سنگین بالگردها از آسمان نفربه نفر نیروهای گردان را هدف قرار داده و گلوله های دوزمانه آنها یکسره و بصورت متوالی با زمین برخورد کرده و زمین را سوراخ و سوراخ می کنند . 

وضعیت خط دفاعی گردان بسیار بحرانی و خطرناک است و با گذشت هر دقیقه بر احتمال سقوط خط افزوده می گردد ،  از یک طرف ثانیه به ثانیه بر حجم آتش تهیه ، بی امان و سنگین دشمن افزوده می گردد و از طرف دیگر دقیقه به دقیقه از توان رزمی گردان کاسته میشود ، به هر طرف که نگاه می بینی صدها دستگاه تانک و نفربر زرهی و هزاران هزار نیروی کماندو و پیاده دشمن در حال نزدیک شدن به خطوط دفاعی بچه ها هستند ، دلاورمردان رزمنده گردان بدلیل حجم شدید آتش تهیه دشمن ، نه تنها  که نمی توانند گلوله ای به سمت قشون عظیم دشمن شلیگ کنند حتی اجازه و فرصت تکان خوردن و  جابجائی نیز به آنان داده نمی شود ، هرازگاهی با هدف قرار گرفتن سنگری ، همرزمی عاشق و دل باخته با پیکری خونین و زخم دار  از جمع یاران همسنگرجدا شده و خونین بال و زخم دار به کاروان سینه سرخان مهاجر پیوسته و خشنود و دلشاد تا بارگاه معشوق ازلی به پرواز درآمده و با نثار جان و هستی خود به نفر به نفر همسنگران درس عاشقی و ایثار و مقاومت می دهد .

تنها کسی که در کانال مشغول جنب و جوش است و لحظه ای آرامش و سکون ندارد ،  سردار دلاور شهید حسن باقری می باشد که از این سو به آن سوی کانال رفته و به نیروهای گردان روحیه می دهد ، او بخوبی می دانست و آگاه بود که هیچ امیدی برای خروج از این میدان آتش و خون برای نفرات گردانش وجود ندارد و تنها راه باقی مانده برای برادران جان برکف رزمنده ، شهادت است یا اسارت ، ولی بااین وجود باز با چهره خندان به بچه ها امید می داد و پشت سرهم فریاد می زد : آهای بچه های دلیر و غیرت مند زنجانی ، نباید بگذاریم این خط به هیچ عنوان شکسته شود ، با توکل به خدای متعال ، جانانه استقامت کنید تا نیروها کمکی برسند، گردان ما به این راحتی تسلیم نمی شود و ما بچه های زنجان تا آخرین قطره خون خود مقاومت خواهیم کرد .

 خاطره حماسی سردار شهید حسن باقری در عملیات خیبر

حلقة محاصره دشمن رفته رفته تنگ تر می شود ، سردار شهید حسن باقری  خسته و تشنه ولی با ایمانی راسخ و با شجاعتی مثال زدنی همچنان در حال جنگ و گریز است ، ناگهان فریاد بچه ها برمی خیزد که نیروهای بعثی از یک سمت خود را به چند متری خط رسانیده و در حال ورود به کانال هستند ، شهید حسن باقری با دیدن این وضعیت خطرناگ ، سریع تیرباری را از دست یکی از بچه ها گرفته و باسرعت به طرف آن سمت از خط  می رود ، درگیری در آن قسمت بسیار شدید و تن به تن است ، چندنفری از برداران رزمنده در آن ناحیه به شهادت رسیده اند و سنگرهایشان به تصرف عراقها درآمده ، شهید باقری  به هر طریقی که بود خود را به نزدیکی محل نبرد رسانیده و  تیربار را روی خاکریز مستقر کرده و بدون درنگ مشغول تیراندازی به سمت نفرات دشمن می شود .

 بچه ها ی غیور و سربدارگردان حضرت ولیعصر (عج)  با مشاهده آن همه  ایثار و شهامت و جسارت فرمانده  پاکباز گردان  ، به شور و شوق آمده و جانی تازه می گیرند ، برادران رزمنده یکپارچه با فریادهای بلند( الله اکبر ) از جای برخاسته و در یک چشم به هم زدن بارانی از گلوله ها و موشگ های آرپی جی  را روانه میدان نبرد می کنند ، دیگر احدی از سلحشوران دلیر گردان به خود اجازه پنهان شدن از ترس ترکش و گلوله را نمی داد و همگی عاشقانه و دل باخته با قلبی مملو از یاد و نام خدواند تعالی به پا خاسته و پاکبازانه و مظلومانه پیکاری به یادماندنی  و افتخارآمیز  را در تاریخ خونبار هشت سال دفاع مقدس  به یادگار می گذارند . ( یادشان گرامی )

تعداد زیادی از همرزمان یکی پس از دیگری به شهادت رسیده و در اکثر سنگرها پیکرهای پاک و مطهر و غرقه بخون آن سربداران پروانه صفت بچشم می خورد ،آمار همسنگران  زخمی در حال افزایش است و  متاسفانه نه امکان تخلیه مجروحان وجود دارد و نه وقت رسیدگی به وضعیت زخم های آنان برای کسی مهیا می شود ، بعضی از آن عشاق زخم خورده آخرین لحظات زندگی پراز رشادت و ایثار خود را سپری می کردند و  اگر خوب دقت می کردی می دیدی که دارند آرام ، آرام با معشوق ازلی خود راز و نیاز می کنند ، بعضی از آن عزیزان از چند ناحیه  مختلف بدن زخمی شده اند و  معلوم است که دارند درد و رنج  زیادی را متحمل می شوند و صدای ناله دردآمیز و جانخراش آنها ، داشت جان و قلب دیگر همرزمان را به آتش می کشد .

شهید باقری این بسیجی مخلص و این سردار دلیر و بی ادعای سپاه توحید ، بدون کوچکترین استراحتی همچنان در حال پیکار با مزدوران بعثی می باشدو صدای شلیگ تیربارش لحظه ای قطع نمی شود ، صدای فریادهای  رسا و بلند ( الله اکبر ) او ، در میان آن همه صدای گلوله و انفجار کاملأ بگوش می رسد و باعث ایجاد روحیه و شجاعت در همسنگران دیگر می شود ، او در این چند روز عملیات بهترین دوستان و یاران خود را از دست داده و غم هجر همسنگران و  غصه تنهائی و جا ماندن از غافله پروانه صفتان عاشق  ، داشت جان مالامال دردش را به آتش می کشید ،  رزمندگان دلاور و پاکباز گردانش ( گردان ضد زره حضرت ولیعصر (عج) ) داشتن جانانه و مخلصانه  با قشون عظیم و تا بن دندان مسلح دشمن می جنگیدند و آرام و بی صدا درکمال مظلومیت زخم برمی داشتن و یک به یک از جمع جنگجویان دلیرگردان کم می شدند .

 عاشورائی دیگر درصحنه پرآشوب گیتی درحال شکل گیری بود وکربلا خونباری آرام آرام داشت پدیدارمی گشت ، دگرباره جبهه حق و حقیقت با نفرات اندکی در مقابل سپاهیان انبوه و مسلح باطل ایستاده و باز پیروزی خون بر شمشیر نزدیک است ، آری اینک در این برهه از زمان و در این مکان مقدس  مجنون نامگذاری شده ، مجنون صفتانی عاشق پیشه بعداز 14 قرن مردانه و صادقانه به ندای هل من ناصرینصرنی مولا و آقای آزادمردان عالم خلقت  حضرت امام حسین (ع) لبیک گفته و با ایمانی راسخ و استوار ، همچون کوههای سر به فلک کشیده ، تمام هستی و زندگی خود را فدای عقیده و اعتقادشان کرده و چون سربازی کوچک از خیل سربداران آیین سرخ تشیع با نثار مظلومانه جان خود صداقت و راستی کردارشان را به اثبات رسانیده و برای نسل های آینده راه و رسم آزادزیستی و آزادمردی را  باسرخی خون خود ترسم و تدوین می نمودند .

( آری ! آن دل که صادق نیست ، عاشق نیست و در حقیقت دل های صدیق و راست قرارگاه عاشقی ست ! )


 خاطره حماسی سردار شهید حسن باقری در عملیات خیبر

وعده گاه وصال ( هنگامه شهادت سرداردلاورحسن باقری ) :

شهید باقری دراین لحظات پرتنش حس غریبی را دراعماق وجودش احساس می کند ، او تاکنون چنین حالت عجیبی را در خود ندیده بود ، قلبش داشت تند تند می زد و زبان و دهانش خشگ ، خشگ شده بود ، او آنقدر فریاد (الله آکبر) سر داده بود که دیگر صداش از گلویش درنمی آمد و آنقدر با تیربار تیراندازی کرده بود که گوش هایش دیگر صدائی را نمی شنید ، شهید باقری داشت در این دقایق  مرگ بار و ترسناک که تنها چند قدمی با مرگ و نیستی فاصله نداشت از حسرت پرواز و اشتیاق وصال می سوخت و از برای عروج به بارگاه معشوق عاشق پرور بال بال می زد و همچون مرغکی بال و پر بسته ، شیدا و عاشق خود را به در و دیوار این جهان خاکی می زد ، که به ناگاه از کمینگاه غیب ، کمند توفیق و سعادت بجانب او انداختند و باب شهادت بکلید عنایت و مرحمت بر وی بگشادند . گلوله ائی مستقیم صفیرکشان آمده ، درست بر گلوی زیباش می نشیند و روح پاکش را از جسم خاکی بیرون کشیده ، تا عرش علا و محضر مبارک دوست پروازش می دهد و اینگونه می شود که فرمانده پاکباز و دل باخته گردان ضد زره حضرت ولیعصر (عج) لشگر 17 حضرت علی ابن ابیطالب (ع) پس از حضوری موثر و حماسه ساز در حدود 99 عملیات کوچگ و بزرگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در تاریخ هفتم اسفند 1362 در عملیات اقتداربخش خیبر ، در خاک نمناک جزیره مجنون به شهادت می رسد .

با تنگ تر شدن حقله محاصره دشمن و نفوذ نیروهای پیاده و کماندو های گارد ریاست جمهوری عراق ، به داخل خطوط دفاعی گردان ، خط پدافندی گردان شکسته می شود و این محور از منطقه عملیاتی باردیگر به تصرف عراقها درمی آید ، نیروی های مزدور عراقی وقتی وارد خطوط دفاعی گردان می شوند در کمال تعجب و حیرت آدم سالم و سرپائی را در پشت خاکریز و داخل سنگرها نمی یابند و هر چه به چشمان می خورد تنها پیکرهای پاک و غرقه به خونی شهدا ی بود که تا آخرین نفس هاشان جنگیده بودند  و بدن های زخم خورده و پاره ، پاره رزمندگان مجروح بود که تا آخرین رمق هایشان دست از نبرد برنداشته بودند  ، بچه های با غیرت و با اخلاص گردان حضرت ولیعصر (عج) با شجاعتی مثال زدنی و با مظلومیتی دردآور ، سربلند و پرافتخارتا آخرین قطره های خون خود مقاومت و پایداری کرده بودند و اجساد معطر و مطهرشان تا سال 1376 در همان منطقه بجاماند.

( یاد و نامشان برای همشیه تاریخ جاوید و گرامی )

 مـی دهـم جـان ، می سـتانـم عشـق ، ویـن داد و سـتد

جــز کـه در بـازار ســودای تـو در بـازار کـیـسـت

« سلمان ساوجی »

 خاطره حماسی سردار شهید حسن باقری در عملیات خیبر

با ذکرصلواتی یاد و نام تمامی شهیدان دل باخته حق و حقیقت را گرامی داشته

 و برای تعجیل در فرج آقا صاحب زمان (عج) دعا کنیم .

 (با التماس دعا )




ادامه مطلب

[ سه شنبه 93/11/7 ] [ 8:1 عصر ] [ عباس لشگری ]