مروی کوتاه برنحوة شهادت غواص شهید یوسف قربانی
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحمنِ
( الَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَأُولَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ )
آنان که ایمان آوردند و از وطن هجرت گزیدند و در راه خدا به مال و جانشان جهاد کردند آنها را نزد خدا مقام بلندتری است و آنان بالخصوص رستگاران و سعادتمندان دو عالمند. (آیه 20 سوره توبه)
رفت دلم همچو گوی، در خم چوگان دوست
وه که ز من برگرفت، رفت به قربان دوست
بر سر سودای دوست گر برود سر زدست
پای نخواهم کشید از سر میدان دوست
( شاطر عباس )
مروی کوتاه برنحوة شهادت غواص شهید یوسف قربانی :
در روزهای آغازین دی ماه سال 1365 شمسی ، در سخت ترین و تلخ ترین روزهای جنگ تحمیلی ، عملیات بزرگ و سرنوشت سازی ، با رمز مبارک یا زهرا (س) ، از سوی سپاهیان اسلام بر علیه جبهه کفر و تاریکی در منطقه وسیعی از دشت عمومی شلمچه طرح ریزی و به مرحله اجراء درمی آید که نام مقدس کربلای پنج برای این عملیات افتخارآفرین و تحسین برانگیز نهاده می شود .
در یکی از سخت ترین و مشکل ترین مناطق عملیاتی کربلای پنج ، لشگر 31 عاشورا بعنوان لشگری هجومی و خط شکن عمل می نماید و قرار برآن است که غواصان گردان های خط شکن لشگر ، از چند محور حملة خود را آغاز و با گذشتن از موانع بیشمار و در هم پیچیده دشمن بعثی ، خطوط پدافندی بسیار ، بسیار مستحکم عراقیها را از چند ناحیه در هم شکسته و با تصرف سرپل دفاعی دشمن و نابودی سنگرهای محکم و بتنی خط اول ، معبرهائی را برای عبور نیروهای موج دوم عملیات و رزمندگان سایر لشگرها پشتیبان باز نمایند .
در دومین روز از دی ماه سال 1365 گروهانی غواص از غواصانخط شکن گردان حضرت ولیعصر (عج) زنجان ، متشکل از هفتاد نفر جوان مخلص و شجاع و جوانانی از بهترین و پاک ترین انسان های شهر زنجان ، در تاریکی شب ، مسافت 10 کیلومتری آب دریاچه مصنوعی - موسوم به آبگرفتگی - را با لباس غواص و تجهیزات کامل جنگی ، بصورت شنا طی کرده و بدون کوچکترین صدائی ، در کمال سکوت دارند آرام ، آرام خود را به موانع دشمن بعثی نزدیک و نزدیکتر می کنند .
بنا به گفته های فرمانده دلاور لشگر 31 عاشورا سردار امین شریعتی ، استمرار و تداوم عملیات کربلای پنج و صدور فرمان حرکت نیروهای موج دوم و سوم لشگرهای پشتیبان از سوی قرارگاه فرماندهی و ادامة مراحل بعدی عملیات ، بستگی کامل و مستقیم به نتیجه پایانی ، حملات نیروی های غواص و رزمندگان خط شکن گردان های موج اول داشت و در صورت ناکامی و عدم موفقیت رزمندگان غواص و خط شکن ، در عبور از موانع و درهم شکستن خطوط پدافندی دشمن و تصرف سرپلی برای پیاده شدن رزمندگان از قایق ها ، عملیات بی درنگ همانجا متوقف و لشگرها حاضر در بونه های عملیاتی بی درنگ و با سرعت از مناطق عملیاتی به عقب کشیده می شدند .
خط شکنان باغیرت و باهمت زنجانی و غواصان پاکباز گردان حضرت ولیعصر (عج) ، از اهمّیت بالای ماموریت سرنوشت سازی که گردان عهده دار انجام آن شده بود ، بخوبی مطلع بودند و از دشوار یها و خطرهای بسیار زیاد این ماموریت کاملا آگاه و باخبر بودند ، آن پاکبازان عاشق با ایمان هائی استوار به راه و مسلک خمینی کیبر و دل هائی مملو از امید به امدادهای غیبی خداوند قادر و رحمان ، داشتن با چشمانی باز و قلب هائی مشتاق به قربانگاه عشق می رفتند .
همه آن جوانمردان از جان گذشته بخوبی می دانستند سستی و تنبلی کردن هر کدامی از آنها ، موجب ناتوانی گروهان در حرکت تند و سریع خواهد شد و پیشروی کند گروهان و عدم عبور به موقع از مابین موانع پیچ در پیچ دشمن ، موجب ناکامی گروهان در امر حمله غافلگیرانه و تصرف ساکت سنگرهای خط اول نیروهای عراقی خواهد شد و عدم سقوط خط پدافندی دشمن و خاموش نشدن آتشباری سنگرهای دفاعی آن ، باعث بیداری نیروهای عراقی و سروسامان گرفتن نظم دفاعی آنها و گیر افتادن تمامی نیروهای خط شکن حاضر در منطقه ، در وسط میدان های وسیع مین و موانع بیشمار خورشیدی و ردیف های متوالی سیم خادر دشمن شده و با مسلط شدن نیروهای دشمن به اوضاع و احوال ، آتشباری بی امان ادوات سنگین و سبک آنان آغاز گردیده و در نهایت با قتل و عام بیرحمانه تمامی نیروهای خط شکن منجر به توقف سریع عملیات و صدور دستور عقب نشینی از سوی قرارگاه عملیاتی خواهدشد .
آن پاکبازان حماسه ساز ، چندی قبل در عملیات لـو رفته کربلای چهار ، عینا شاهد و ناظر بیرحمی و شقاوت مزدوران تاریکی و دژخیمان خونخوار بعثی بودند و با چشمان خود تماشاگر فداکاری و شهادت مظلومانه دوستان و همرزمان غواص و خط شکنان گردان حضرت ولیعصر (عج) در دقایق آغازین عملیات کربلای چهار بودند ، همگی داغ دار و سیاه پوش هجرت خونین همرزمان و رفیقانشان بودند ، نفر به نفر آنان یاران و همسنگران عزیزی را از کف داده بودند و اینک جای خالی آن یاران به مقصد رسیده را با تمامی جسم و روح خود احساس می کردند و همین احساس نیروی عظیم و کوبنده در تک تک نیروی های خط شکن گردان ایجاد می کرد و انگیزه آنها را برای عبور از موانع بیشمار دشمن و در هم کوبیدن خط اول عراقیها و بازکردن معبری برای هجوم نیروهای رزمنده دو صد چندان می نمود .
بچه ها به کنار موانع دشمن رسیده و غواص های دلاور تخریب چی مشغول باز کردن معبری برای عبور آنان هستند ، با ذکر نام مقدس خداوند کریم ، اولین ردیف از سیم خادرهای حلقوی بریده می شود و بچه های جان برکف تخریب چی در کمال آرامش و سکوت و در نهایت دقت و سرعت ، یکی پس از دیگری مین ها و تله های انفجاری را خنثی کرده و گام به گام با پاکسازی دقیق ، معبر به جلو حرکت می کنند .
منطقه در سکوتی بسیار مرموز و خوفناک فرو رفته و عجیب اینکه از آتشباری عراقیها و صدای انفجارهای پی در پی هر شبی ، اکنون خبری نبود ، بچه های خط شکن غواص ، با شور و هیجانی وصف نشدنی چشم انتظار اتمام کار برادران تخریب چی و تکمیل شدن معبر برای حرکت گروهان هستند ، آنها با چشمانی نگران تلاش و کوشش عاشقانه غواصان تخریب چی را دنبال کرده و از برای شروع حمله و آغاز نبرد با مزدور ان بعثی ثانیه شماری می کنند ، آنان آنچنان محکم قبضه سلاح را در دست خود می فشارند که گوئی گلوی ناجوانمردان بعثی را می فشارند ، درنگاهشان خشم و استقامتی مردانه موج میزند و از میان لبانشان ذکر اسماء الهی لحظه ای قطع نمی شود .
آری اگر نصرت و یاری خداوند قادر و توانا نبود و امداد های غیبی الهی به یاری سپاهیان اسلام نمی آمد و اگر آموزه های عاشورائی حماسة سرخ کربلای سالار شهیدان ، آموخته های بچه های مظلوم و بی ادعای بسیجی نبود و اگر آن همه صداقت و خلوص و شجاعت و پاکی و بی باکی و وفاداری و فداکاری و از همه مهم تر شهادت طلبی و از جان گذشتگی در نفر به نفر آن دل باختگان عاشق اسلام و امام و انقلاب نبود به حقیقت هیچ عقل سلیمی و هیچ طراح و کاربلد مسائل جنگی نمی توانست حتی نیم درصدی هم امکان عبور نفرات پیاده از آن همه مانع های جور به جور و موانع پیچ در پیچ را بدهد .
دهها ردیف متوالی سیم خادر های حلقوی و طولی ، که بصورت بسیار انبوه و شکل های مختلف هندسی تا کنار اولین سنگرهای دشمن کشیده شده بود ، به هر طرف نگاه می کردی خود را در محاصره خورشیدی ها می دیدی ، موانع خورشیدی از تکه های 3 متری میلگرد و لوله و تیرآهن ساخته شده و بصورت ردیفی و پراکنده از چندصدمتری خشکی به داخل آب ریخته شده بودند و بخصوص در کنار آب ردیف های اول و دوم خورشیدها را ، آنچنانی فشرده در کنارهم چیده بودند که اجازه عبور به هیچ جانداری را نمی دادند ، میدان های گسترده و وسیع مین که با انواع مین های آبی ، ضد نفر و ضد قایق و هزاران مین منور و صدها نوع تله انفجاری و بشکه های 220 لیتری فوگاز و مواد آتش زا تجهیز شده بودند و خاک ریز های مثلثی شکل و نون شکل و ب شکل ، که آدمی در داخل آنها گم می شد و راه خروج از آنها را نمی یافت ، در کنار آب و در امتداد خط پدافندی اول عراقیها کانال هائی طویل با مصالحی همچون تیرآهن و آجر و سیمان و بتن در عمق زمین احداث گردیده بود ، که در داخل آنها سنگرهای بسیار مستحکم و تقویت شدة ای با میلگرد و بتن طراحی شده بود ، که اولین دژ دفاعی دشمن به شمار می رفت و در اکثر آن سنگرهای مستحکم ، سلاح هائی مستقر کرده بودند که می توانستند شعله های سوزان آتش را تا مسافت صدها متر به طور متوالی پرتاب و پخش نمایند ، در تعدادی از سنگرها ، تیربارهای سنگین تانک و ضد هوائی های دولول و چهارلول را طوری جاسازی و مستقر کرده بودند که به راحتی می توانستند از کمر به پائین نیروهای پیاده را هدف بگیران و در صورت زمین گیر شدن نیروها باز بخوبی می توانستند آنان را هدف قرار بدهند ، این هائی که گفته شد فقط گوشه ای بسیار اندک از موانع به کار رفته در مناطق عملیاتی کربلای پنج به توسط نیروهای بعثی و همیاران غربی و شرقی آنها بود .
هنوز معبر کامل نشده و تا لب آب و اولین سنگرهای دشمن ، دهها متر فاصله باقی مانده ، دلاورمردان تخریب چی ، عاشقانه با تمام قدرت و توان مشغول پاکسازی معبرند ، که ناگهان آسمان منطقه و فضای تیره و تاریک اطراف بچه ها ، با نورافشانی صدها گلوله منور ، به مانند روز روشن شده و سکوتی که تا لحظاتی قبل کل منطقه را در برگرفته بود با صدای وحشناک انفجار گلوله های مختلف ادوات سنگین و غرش تیراندازی دوشکاها و مسلسل های سنگین تانک و تیربارهای ضدهوائی دشمن ، در هم شکسته شده و بی وقفه از زمین و هوا بر سر بچه ها آتش ریخته می شود ، در هر ثانیه هزاران گلوله توپ و خمپاره و تانک و صدها موشگ کاتیوشا و مینی کاتیوشا و آرپی جی هفت زوزه کشان در اطراف بچه ها فرود آمده و با صدای بسیار سهمناکی منفجر شده و ترکش های ریز و درشت آنان سوت کشان از بالای سر آنها رد می شدند ، مسیر حرکت بچه ها مستقیم زیر رگبار بی امان گلوله های سرخ رنگ رسام و سلاح های سبک مزدوران عراقی قرار داشت و سطح آب دریاچه ، به توسط آتشباری سلاح های آتش پران دشمن ، به جهمنی سوزان و آتشین مبدل شده بود، عراقیها بزدل ، وحشت زده و هراسان کل منطقه را به زیر آتش بسیار پر حجم و دیوانه واری گرفته بودند .
بچه های باغیرت و باهمت زنجانی و غواصان پاکباز گردان حضرت ولیعصر (عج) ، با دیدن این اوضاع بسیار وخیم و خطرناک ، بی درنگ و بدون از دست دادن زمان ، با توکل بر قادر یگانه و دلی امیدوار به امداد های الهی و توسل جستن بنام نامی بانوی دو عالم حضرت زهرا (س) با تمامی قدرت و توان به سمت خطوط بسیار مستحکم و غیر قابل نفوذ عراقیها ( به گفته همیاران و مستشار ان غربی و شرقی صدام ) هجوم آورده و پروانه صفت خود را به موانع بیشمار دشمن میزنند .
فاصله بسیار کمی تا خشکی و اولین سنگرهای دشمن باقی مانده و از تمامی سنگرها و از هر گوشة ای از خط پدافندی دشمن ، به سمت بچه ها تیراندازی می شود ، فضای اطراف مسیر حرکت غواصان ، با هاله ای از دود و غبار سیاه رنگی ، که حاصل از انفجارات مختلف و پرتاب یکسره آتش از سوی عراقیها می باشد ، پوشانیده شده ، سیم خادرهای حلقوی و طولی دشمن ، آنقدر زیاد اند که به هیچ عنوان نمی شد از دستشان فرار کرد و هر طوری بود به یک طرف لباس و تجهیزات بچه ها گیر می کردند و نوک های تیزشان ضمن اینکه دست و پا و صورت و بدن اکثر بچه ها را پاره و خون آلود می کردند ، حتمأ باید برای خلاص شدن از دستشان نیز لحظاتی وقت گذشت و همین امر باعث کندی حرکت بچه ها و کاسته شدن از سرعت پیشروی آنها می کردید .
پیشروی غواصان ، بدلیل آتشباری سنگین و بی وقفه دشمن و پیچیده گی و گسترده گی موانع آنها ، بسیار دشوار گردیده بود و بچه ها باوفای امام (ره) داشتن با دادن جان و هستی خود ، قدم به قدم جلو می رفتند و در کمال مظلومیت و نهایت سکوت ، غریبانه و بی پناه ، یکی پس از دیگری با اصابت گلولة یا ترکشی به شهادت می رسیدند و پیکرهای پاکشان در میان سیم خادرها و خورشیدی ها گیر کرده و بر روی آب شناور باقی می ماند .
شهید دلاور یوسف قربانی ، درکنار فرمانده دلاور گروهان شهید ابوالفضل خدامردای در جلوی ستون غواصان ، با سرعت در حال پیشروی و نزدیک شدن به خشکی است ، یوسف با صلابت و شجاعتی خیره کننده و با قامتی استوار موانع را یکی بعد از دیگری پشت سرگذشته و بدون کوچکترین توجه به زخم هائی که نوک تیز سیم خادرها بروی بدنش ایجاد می کردند دلیرانه می کوشید قبل از همه خود را به خشکی و سنگر های دفاعی عراقی ها برساند ، از چهرة برافروخته و پراز خشم او می شد فهمید که از برای روبرو شدن با مزدوران عراقی و نبرد جانانه با آنها ثانیه شماری می کند .
ناگهان صدای آخ یوسف در فضا می پیچد و هیکل تنومندش قبل از افتادن به داخل آب ، در آغوش یکی از یاران همرزم جای می گیرد ، او به آرامی صدایش می کند یوسف !؟.. یوسف !؟........ یوسف به آهستگی سرش را به چپ و راست می چرخاند و خون سرخ رنگ از دهان و گوش هایش فوران می کند ، گلوله ائی مستقیم به سمت راست سرش اصابت کرده و از طرف چپ خارج شده بود ، یوسف به آرامی ناله می کرد و تلاش می کرد چشمان پر از خونش را باز کند ، ولی توان آن کار نداشت ، بعد از لحظاتی کوتاه سرش به آرامی به سمت پائین افتاده و صدایش برای همشیه خاموش شد .
یوسف در سن 20 سالگی گمگشته دیرین خود را که سالها به دنبالش بادیه نشین دیار خون و شهادت بود مشتاقانه و عاشقانه یافته و راضی و خشنود از رحمت الهی تا بار گاه وصال یار پرگشود و آزاد و سبکبال به جمع مردان خدا راه یافت . (یادش گرامی)
خط شکنان باغیرت و باهمت زنجانی و غواصان پاکباز گردان حضرت ولیعصر (عج) ، بار دیگر با اعتماد به وعده های الهی و همت بی حد و اندازه خود ، یکی از سخت ترین و مستحکم ترین خطوط پدافندی دشمن زبون را با صلابت و شجاعت تمام در هم شکسته و تمامی سنگرهای بتنی آنان را به تصرف خود درآورده و برای چندمین بار پیام آور فتح و پیروزی برای جبهه حق می گردند .
شمع من تو خوش برون آی ، مفرما کشـتنم
زانـکـه نـامــوزد کسی پـروانـه را جـان بـاختن
با ذکرصلواتی یاد و نام تمامی شهیدان دل باخته حق و حقیقت را گرامی داشته
و برای تعجیل در فرج آقا صاحب زمان (عج) دعا کنیم .
(با التماس دعا )
ادامه مطلب