سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اسرا و شهدای عملیات بدر ( پخش از شبکه های خارجی )

بسم الله الرحمن الرحیم

منطقه عملیاتی بدر ، شرق رودخانه دجله ، فیلمی دردناک اما در عین حال غرور آفرین از شهدا و اسیران عملیات بدر بعد از سقوط منطقه در 25 اسفند ماه 1363 ( پخش از شبکه های خارجی

فیلمی دردناک اما در عین حال غرور آفرین از شهدا و اسیران عملیات بدر بعد از سقوط منطقه در 25 اسفند ماه 1363 ( پخش از شبکه های خارجی  )

هشدار / فیلم دارای صحنه های دلخراش و ناراحت کننده است

بنازم غیرت بسیجیان خمینی را که توهین به پیرمرادشان را اینگونه با شجاعت و شهامت پاسخ می دادند

بنازم همت بسیجیان خمینی را که با کلاش و تیربار و آر پی جی مقابل ده ها لشگر کماندو و پیاده و انبوهی از تجهیزات زرهی دشمن ایستادگی و مقاومت می کردند

نامشان جاوید و یادشان گرامی

برای تماشای فیلم بر روی عکس کلیک فرمایید .

شادی روح این شیرمردان دلاور صلواتی هدیه فرمائید .

با ذکرصلواتی یاد و نام تمامی شهیدان دل باخته حق و حقیقت را گرامی داشته و برای فرج آقا صاحب عصر و زمان (عج) دعا کنیم.

 التماس دعا




ادامه مطلب

[ یکشنبه 99/7/6 ] [ 12:2 عصر ] [ عباس لشگری ]

خاطراتی از عملیات بدر ( قسمت سی ام 30 )

بسم الله الرحمن الرحیم

سردار شهید مهندس مهدی باکری فرمانده لشگر 31 عاشورا

خاطراتی مستند و میدانی از عملیات عاشورایی بدر

روز پنجم ، شنبه 25 اسفند ماه 1363 آخرین روز عملیات ، استراتژی عجیب سردار باکری

قسمت سی ام

دشمن زبون نیم ساعتی از زمین و آسمان‌ سیل بند را کوبیده و سپس دهها دستگاه تانک از ستون تانک ها و نفربرها خارج و با گرفتن آرایش دشت بانی به سمت سیل بند حمله ور شدند ، با رسیدن تانک ها به تیررس‌ ، درگیری آغاز و سیلی از گلوله و موشک را روانه راه‌ شأن کردیم ، کماندوهای عراقی گروه گروه در پشت بام خانه های روستای حریبه موضع گرفته و با کلاش و تیربار و قناسه و دوشکا و آر پی جی 7 و 11 و تفنگ 106 به سمت سیل بند شلیک می کردند و از هر سنگری موشک شلیک می شد ، فوری آن نقطه از سیل بند را آماج گلوله و موشک قرار می دادند.  ادامه مطلب...


ادامه مطلب

[ شنبه 99/7/5 ] [ 11:53 صبح ] [ عباس لشگری ]

خاطراتی از عملیات بدر ( قسمت بیست و نهم )

بسم الله الرحمن الرحیم

سردار شهید مهندس مهدی باکری فرمانده لشگر 31 عاشورا

خاطراتی مستند و میدانی از عملیات عاشورایی بدر

روز پنجم ، شنبه 25 اسفند ماه 1363 آخرین روز عملیات ، تصمیم سردار باکری

قسمت بیست ونهم

قایق از ساحل هنوز کنده نشده بود که به یکباره و ناگهان از حرکت باز ایستاده و آقا مهدی از سرجاش بلند شد و با حس و حالی عجیب و عاشقانه دست به سر و صورت رزمندگان زخمی کشید و از داخل قایق پایین پریده و خیلی بلند و رسا با لهجه غلیظ ترکی گفت : مگه ، خون من از خون این بچه ها رنگین تره !؟ امروز همینجا کنار این بسیجی ها مانده و خواهم جنگید و عقب هم نخواهم رفت ! اجباری هم در کار نیست ! هر کس نمی تواند ، قایق آماده است ، همین الان می تواند برگردد  ادامه مطلب...


ادامه مطلب

[ جمعه 99/7/4 ] [ 11:43 صبح ] [ عباس لشگری ]

خاطراتی از عملیات بدر ( قسمت بیست و هشتم )

بسم الله الرحمن الرحیم

سردار شهید مهندس مهدی باکری فرمانده لشگر 31 عاشورا

خاطراتی مستند و میدانی از عملیات عاشورایی بدر  

روز پنجم ، شنبه 25 اسفند ماه 1363 آخرین روز عملیات ، دیداری عجیب با فرمانده لشگر

قسمت بیست و هشتم

درست در ساحل رودخانه دجله بودم و تعداد زیادی رزمنده هم در کنار نخلستان و پشت سیل بند رودخانه موضع گرفته بودند . با دیدن آنهمه رزمنده خودی بقدری خوشحال و سرحال شدم که انگاری همه دنیا را بهم دادند ، پاسدار دلاور محرمعلی الماسی آنچنان با شتاب و یک نفسه تمام مسیر را دویده بود که بعد از خروج از نخلستان ، نیمه بیهوش و نیمه جان در گوشه ای افتاده بود و پیکر زخم خورده برادر تاران هم را بر روی برانکاردی گذاشته بودند که مدام هم آخ و ناله می کرد . خوشبختانه چندصدمتر بالاتر قایقی کنار آب ایستاده و عده ای مشغول تخلیه مهمات و وسایل از داخلش بودند ، با کمک چند رزمنده برانکارد را برداشته و پیکر غرق خون برادر تاران را به سوی قایق بردم  . ادامه مطلب...


ادامه مطلب

[ پنج شنبه 99/7/3 ] [ 12:8 عصر ] [ عباس لشگری ]

خاطراتی از عملیات بدر ( قسمت بیست و هفتم )

بسم الله الرحمن الرحیم

منطقه عملیاتی بدر ، شرق رودخانه دجله ، جاده خندق ، اسکله قایق ها

خاطراتی مستند و میدانی از عملیات عاشورایی بدر 

روز پنجم ، شنبه 25 اسفند ماه 1363 آخرین روز عملیات ، نجات معاون گردان

قسمت بیست وهفتم

آخرین نارنجک را هم سمت عراقی ها پرتاب کرده و خواستم از برادر الماسی بپرسم که باید چکار کنیم که دهانم را باز نکرده ، موشکی به درب خانه بغلی اصابت و با صدای سهمناکی منفجر و درب بزرگ خانه را کاملآ باز کرد ، با خوابیدن گرد و خاک و دود انفجار با صحنه‌ای باورنکردنی و عجیب مواجه شدیم که در آن لحظات مرگ و زندگانی واقعاً ارمغان گرانقدر و امداد گرانبهای خداوند قادر و توانا در حق بندگان حقیر و ناچیزش بود ، حیاط خانه مملو از انواع مهمات و سلاح های مختلف بود ، انگاری انبار تسلیحات یا زاغه مهمات دشمن بود ادامه مطلب...


ادامه مطلب

[ چهارشنبه 99/7/2 ] [ 12:19 عصر ] [ عباس لشگری ]

خاطراتی از عملیات بدر ( قسمت بیست و ششم )

بسم الله الرحمن الرحیم

منطقه عملیاتی بدر ، شرق رودخانه دجله ، نخلستان کیسه ای

خاطراتی مستند و میدانی از عملیات عاشورایی بدر  

روز پنجم ، شنبه 25 اسفند ماه 1363 آخرین روز عملیات ، روستای حریبه

قسمت بیست وششم

دقایق به سرعت می گذرد و هیچ خبری از هیچ کدام از رزمندگان گردان نمی شود ، در عوض تمام پشت بام خانه های پایین دست روستا پر از نیروهای پیاده و کماندوی عراقی می شود ، در تیررس نیروهای عراقی بودیم و محل های استقرار مان هم هیچگونه حفاظ و  امنیتی نداشت و هر لحظه هم امکان داشت که هدف یکی از تک تیراندازان دشمن قرار بگیریم ، باید هرچه سریعتر چاره ای اندیشیده و از آن وضعیت بلاتکلیفی خارج می شدیم ، دو راه بیشتر نداشتیم  ادامه مطلب...


ادامه مطلب

[ سه شنبه 99/7/1 ] [ 11:36 صبح ] [ عباس لشگری ]

خاطراتی از عملیات بدر ( قسمت بیست و پنجم )

بسم الله الرحمن الرحیم

منطقه عملیاتی بدر ، شرق رودخانه دجله ، نخلستان کیسه ای

خاطراتی مستند و میدانی از عملیات عاشورایی بدر  

روز پنجم ، شنبه 25 اسفند ماه 1363 آخرین روز عملیات ، آنسوی دجله

قسمت بیست و پنجم

به دیواره خندق چسبیده و پناه گرفته بودیم که یکدفعه دیدم سردار حاج میرزا علی رستم خانی فرمانده دلاور تیپ اول لشگر31 عاشورا به همراه بیسم چی ها و جمعی از یارانشان شتابان و نفس زنان از سمت خط رسیده و مشغول صحبت با برادر تاران فرمانده گردان شدند ، طولی هم نکشید که برادر احد اسکندری پیک دلاور گردان را فراخواندند ، احد با شنیدن دستور ، شتابان برخاست برود سمت فرماندهان که ناگهان مثل چوپ خشک کف زمین افتاده و دیگر تکون نخورد.  ادامه مطلب...


ادامه مطلب

[ دوشنبه 99/6/31 ] [ 11:51 صبح ] [ عباس لشگری ]

خاطراتی از عملیات بدر ( قسمت بیست و چهارم )

بسم الله الرحمن الرحیم

منطقه عملیاتی بدر ، رودخانه دجله ، منطقه کسیه ای یا نعل اسبی

 

خاطراتی مستند و میدانی از عملیات عاشورایی بدر 

روز پنجم ، شنبه 25 اسفند ماه 1363 آخرین روز عملیات ، عبور از رودخانه دجله

قسمت بیست و چهارم

منطقه عملیاتی درست مکانی است که قرار بود شب دوم عملیات کردان حضرت حر آنجا عمل کند که یکدفعه ماموریت گردان عوض شد و برای همین هم شناختی خوبی از موانع طبیعی و مصنوعی و سنگرها و مواضع دفاعی عراقی ها داشتم ، مشغول وارسی آنسوی رودخانه و برآورد کردن میزان پیشروی رزمندگان شدم ، دلاورمردان خط شکن با عبور از رودخانه ، منطقه نعل اسبی (کسیه ای) را تصرف و سپس به سمت روستای حریبه در کنار اتوبان العماره به بصره پیشروی کرده بودند . ادامه مطلب...


ادامه مطلب

[ یکشنبه 99/6/30 ] [ 3:26 عصر ] [ عباس لشگری ]

خاطراتی از عملیات بدر ( قسمت بیست و سوم )

بسم الله الرحمن الرحیم 

رزمندگان گردان حضرت حر استان زنجان در عملیات بدر

خاطراتی مستند و میدانی از عملیات عاشورایی بدر

روز پنجم ، شنبه 25 اسفند ماه 1363 ، جنگ عشق و عقل ، آخرین روز عملیات

قسمت بیست و سوم

در کنار درب ورودی مقر دهها دستگاه تویوتای سقف دار و بی سقف ‌به صف شده و عده کثیری هم از رزمندگان اطراف شأن تجمع کرده اند ، به اجتماع رزمندگان پیوسته و همچون آنان با شور و هیجان منتظر دیدار سردار دل ها مهندس مهدی باکری شدم ، مقر مملو از رزمندگان دلاوری بود که بعد از چندین روز نبرد سهمگین و مقاومت جانانه با چهره های خسته و بی رمق کنار هم با لباس ها و قیافه های خاکی و کثیف ایستاده بودند ، بعضی چهره ها بقدری سیاه و تیره بود که فقط سفیدی چشم ها دیده میشد ، تعدادی رزمنده مجروح هم در جمع دیده می شدند که با پیکری زخم خورده و پانسمان شده به عقبه برنگشته و همچنان مانده و دلاورانه به دنبال مبارز و هم آورد می گشتند . ادامه مطلب...


ادامه مطلب

[ جمعه 99/6/28 ] [ 2:59 عصر ] [ عباس لشگری ]

خاطراتی از عملیات بدر ( قسمت بیست و دوم 22 )

بسم الله الرحمن الرحیم

منطقه عملیاتی بدر ، شرق رودخانه دجله عراق ، محور عملیاتی لشگر 31 عاشورا

 

خاطراتی مستند و میدانی از عملیات عاشورایی بدر   

خط_همایون ، جمعه 1363/12/24 ، شب چهارم ، تحویل خط

قسمت بیست و دوم

دشمن زبون که در مقابل ایثار و مقاومت رزمندگان کم آورده و در تنگنا قرار گرفته بود ، با نامردی تمام منطقه را زیر بارانی از گلوله های شیمیایی گرفته بود و همه جای خط بوی تند سیر می داد ، هراسان و سراسیمه همرزمان رضا رسولی و (شهید) مهدی حیدری را بیدار کرده و همه ماسک زدیم ، همزمان پیک دلاور گردان (شهید) احد اسکندری هم ماسک زده از راه رسیده و خبر از شبیخون احتمالی عراقی ها داده و می گوید که آماده درگیری با نیروهای دشمن باشیم ، آماده و ماسک زده و با برادران رسولی و حیدری مشغول پاسداری از انتهای کانال می شویم . ادامه مطلب...


ادامه مطلب

[ چهارشنبه 99/6/26 ] [ 3:39 عصر ] [ عباس لشگری ]